بسم الله القاصم الجبارین

با خودم  گفتم اگر انسان ها ارزش درد دل کردن داشتند علی از بی کسی بعد از فاطمه اش با چاه سخن نمیگفت

گفتم مثل همیشه مهر بردهانم مبزنم و سکوت میکنم و سکوتـــــــــــــــــــــــــــ

با خودم گفتم درس بگیر از زبانی که گشودی و تاوانی که دادی

در عمل انجام شده ای بالاجبار مجبور شدم با یک نفر از بندگان خدا حرف بزنم

خیلی سرد و کلی حرف زدم.آنقدر باهوش و ماهر بود که از زیر زبان من کلی چیز بکشد

آنقدر ماهرانه در همان بدو صحبت از طرف من حرف زد که واقعا در دلم بابت این مهارتش تحسینش کردم

حتی حالت های چهره ام را به خوبی موشکافی میکرد

با اینکه میفهمیدم در حال خام شدنم اما دوست داشتم به این خام شدن تن بدهم چرا که هرچه بیشتر جلو میرفتیم من احساس بهتری داشتم

سوال هایی که میپرسید جواب هایی که در نهایت صداقت بدون هیچ پنهان کاری میدادم همانند مورفینی قوی اثر میکرد

با سوال هایی که پرسید و جواب هایی که شنید راز هایی از من رو بازگو کرد که در دلم براش کف زدم

البته من به هیچ مورفین و مسکن و آرامبخشی وابسته نخواهم شد مقاومت بدنم اونقدر بالا رفته اونقدر روحم در اثر سوهان ها صیقل دیده که به هیچ چیز به هیچ کس جز خدای فاطمه امید نداره.

اما این اجبار به حکم الخیر فی ما وقع برایم خیر خواهد داشت ان شاالله

موقتا باید با مسکن های موقتی سرپا بمانم تا بهبودی زخم ها

لحطه شماری میکنم برای آن روز که زخم ها التیام پیدا کردند و دنیا خواب را به چشمان من نخواهد دید

ان الله مع الصابرین

.

.

.

صبور نیستم ولی حس میکنم دست های خدا رو که بنده ای گناهکار چون من رو به آغوش کشیده

همینطور که سیل زده های سیستان رو توی هوای سرد به آغوش کشیده

 

یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک

خداوندا چشم های مرا در این زمانه آخر در این موج فتنه ها و تزویر ها باز کن قلبم را استوار و محکم و مطمعن قرار بده

به من رحم کن

 

 


مشخصات

آخرین جستجو ها