بسم الله الرحمن الرحیم

محل کار قبلیم گاهی با ماشینی میرفتم سر کار که آقا جان با اون میرفت باغ یعنی اون ماشینه باغشون بود.

پر خاک بودنش بماند گاهی بیل و کلنگای پدر جانم داخل ماشین بود

من ماشینو تو حیاط مرکز پارک نمیکردم میبردم پشت مرکز تو سایه زیر درخت توتا

بعد اونجا گاهی یه چندتا جوون علاف بودن .

یه بار اومده بودند به آقای صالحی گفته بودن؟؟

اون دختره خانوم دکترتونه؟؟چقد ماشینش ضایس توشم بیل و کلنگه مگه باز بعد مرکز میره سر زمین خخخ ما هم کارگر میخوایما اگه بهش بگین خخخ

آقای صالحی هم گفته بود هه هه نیشتو ببند خجالت بکش.علاف بیکار!دیگه نبینم آمار دکتر مارو بگیرینا وگرنه من میدونم و شما

حالا جواب اونو که داده بودن ولی وقتی وارد مرکز شدند دیدم از بس خندیدن دارن میترکن!

اومدن گفتن جان ما دیگه با اون ماشین و بیل و کلنگ نیاین سرکار آبروی هر چی دکتره بردید

منم گفتم:اولا کی گفته من دکترم؟دوما خب فقط همون ماشینو میدن دست من:)

سوما مگه چشه؟؟خیلی هم خوبه.

#نه به ماشین قراضه پدر ها

یه بارم که از بازدید برمیگشتیم سر یه زمینی پر از خربزه و طالبی و هندونه نگه داشتند پیاده شدند و مثل قحطی زده ها به زمین بدبخت حمله کردند

گفتم آقای صالحی صاحبش شاید راضی نباشه بیاین بریم من کلی کار دارم

گفتند:زِکی پس فکر کردید شما رو برای چی آوردم که اگر صاحبش اومد بگم خانوم دکتر تشنه اش شده خواستم براش یه هندونه شقه کنم اونم شما رو ببینه هیچی نمیگه بماند میتونیم صندوقم پر کنیم!

#نه به سوء استفاده ابزاری

پ.ن: آقای صالحی جای پدرم هستند


مشخصات

آخرین جستجو ها