یا محیی الاموات

خبر خونم اومده بود پایین گفتم یه چند تا خبر بدم دلم وا شه

+مصاحبه جامعه اهرا قمه:(هیشکی نمیتونه با من بیاد.تنهایی هم اجازه نمیدن برم اون سر دنیا.رسما بدبخ شدم

+اصفهانی های عزیز هم وطن های گرامی میشه دست از سر من بردارید

عایا این درسته دیشب بعد اونهمه معنویت بیام نزدیکی های طلوع بخوابم تا هم وقتی بیدار میشم خواب اصفهان ببینم؟به جای خواب بهشت و این صوبتا.خواهش موکنم ولم کنید

+امروز رفتم برا کارای طرح یه جایی انداختنم که حدود نیم ساعت با خونه مون فاصله داره کلی ننه من غریبم بازی درآوردم گفت برو فردا بیا ببینم میشه برات کاری کرد یانه؟

+بعضی وقتا فکر میکنم تو این دنیا خیلی غریبم خیلی:(

+استفاده ابزاری یادتونه؟حالا فامیل رو یک تنه پوشش میدادم هر جوری بود

الان همسایه ها هم گرخیدن طرف من:)

پسر همسادمون(همسایمون)۱۵_۱۶ سالشه مردیه برا خودش مامانش میگه میای باهش ریاضی بکاری اونم پسری که یکسره از معلما کتک میخوره بس که سر به هواست بعد من چجوری اونو متمرکز کنم خدا میدونه؟بعدم خیلی بزرگه من معذبم:(((

تا پستی دیگر و خبر هایی دیگر بدرود


مشخصات

آخرین جستجو ها